پارساپارسا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

❤️پارسا ❤️هانا❤️

پارسا ❤️هانا

.................

1391/9/23 10:23
398 بازدید
اشتراک گذاری

سه روز پیش ساعت 5 بعد از ظهر کرمان زلزله شد اون لحظه من روی مبل نشسته بودم و داشتم با پارسا کل کل میکردم که خواهر شوهرم گفت زلزله تازه متوجه شدم مبل داره میلرزه و به لوستر که نگاه کردم مطمئن شدم خیلی ترسیدم کلا کرمان زیاد زلزله میشه سالی یکبار رو داریم البته همیشه اطراف خرابی داشته مثل زلزله بم که معروفه ما طبقه دومیم و راه فراری نداریم همینجور ایستاده بودیم پشت در توی سه گوش دیوار  که احتمال خطر اونجا کمتره البته خدا میدونه اما دیگه باید توکل کنیم و تسلیم امر او باشیم راستش بیشتر برای پارسا نگران بودم و از همین جهت در مواقع خطر خیلی احساس ضعف میکنم چون بچه کوچیک دارم و احساس میکنم نمیتونم کاری برای بچه ام بکنم خلاصه پارسا همون موقع شروع کرد به گریه که بریم بیرون ماهم از خدا خواسته سریع پوشیدیم رفتیم خونه مامانم و همین شد که تا دیروز عصر اونجا اتراق کرده بودیم بعد از اون زلزله 27 تا پس لزره داشتیم در حد 2-3 ریشتر هنوزم میترسم خدای نکرده زلزله اصلی در راه باشه و اونوقت خدا میدونه که چی میشه اینروزا این حرفایی که در مورد پایان دنیا و..اینجور چیزا میزنن هم کم کم داره رو مخم راه میره و منو میترسونه هیچکس از آینده خبر نداره اما بازم ادم یه درصد احتمال بده اتفاق بیفته حتی از فکرشم میترسم ..

 

پارسا سه روزه سرما خورده پری شب تب کرد بهش استامینوفن دادم ایندفعه دکتر نبردمش و بهش دیفن و سرماخوردگی کودکان میدم احساس میکنم وزنش کم شده الان حدود 11 کیلوئی هست 2 سالگی مراقبت بردمش اما از کارای بانظم این مملکت بهداشت بسته شده بود یه بار دیگه هم رفتم خبری نبود فکر کنم جا به جا شده!!!

 

پری شب تولد ارسلان بود (پسر دائی پارسا )تمام مدت پارسا ارسلان رو میزد و کادوهاشو میخواست ارسلان چون یه خواهر بزرگتر داره اجتماعی تره و میخواد با پارسا بازی کنه اما پارسا هولش میده و نمیگذاره بهش نزدیک بشه میخواد تنهایی اسباب بازیها رو برداره و بره یه گوشه بازی کنه خلاصه مدام کنارش بودم که ارسلان رو اذیت نکنه اما بازم صورت ارسلان خط خطی شد

 

تازگیا خیلی زود قهر میکنه عمه اش بهش میگه خوش قهر تا میگی پارسا قهر میکنه میره یه گوشه خودشو طوری ناراحت میگیره که نگو

چند روزی اسهال بود و پوشکش کردم بعد از اون دیگه جیشش رو نمیگه حتی از قبل هم بدتر شده خیلی راحت کارش رو میکنه و هیچی هم نمیگه دیگه دارم کفری میشم اخه چرا یاد نمیگیره شاید دچار تضاد شده  قبلا حداقل بدش میومد و میگفت اما الان اصلا براش مهم نیست گاهی فکر میکنم کار بدی کردم زود شروع کردم آخه عروسمون با زود گرفتن از پوشک موافق نیست و میگه بچه تازه از 2 سال و 5 ماهگی کنترل عضلات مقعدش رو به دست میاره نباید بچه رو مجبور کرد نمیدونم والله گیج شدم..

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

زهره مامان آریان
15 بهمن 91 22:59
نباید دوباره پوشکش میکردی باعث شد تنبل بشه.اما دیگه تا 2 سال و 5 ماهگی خیلی دیره بابا. آریان هم زیاد با بچه ها بازی نمی کنه و همیشه باید مراقبش باشم بچه ها رو اذیت نکنه و اسباب بازیهاشون رو نگیرهالبته نسبت به بچه های غریبه بهتره اما با دو تا خواهرزاده ام اصلا نمیسازه